شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل
جزتو کـسی ز حالِ زارم خـبر نداردچون من کسی برای تو دردسر ندارد جزتوکسی به رویم در وا نکرده هرشبجز خـانۀ تو جایی این دربه در ندارد
ازبسکه مهـربانی بخـشیده شد خطایماز جانب تو یک بار،جرمم تشرندارد
خـسران زده منـم که آنقـدر در گـناهممثـلِ گـذشـته ذکـرت درمن اثرندارد تا در مـیانِ سـیـنه مـهـرِ حـسیـن باشدجز در حسیـنیه،دل، جایی گذر ندارد ازاین مسیـرپایت بیـرون نمانده باشدجزاین برای نوکرچیزی خطرندارد خوشبخت آن کسی که گریه کنِ حسین استبدبخـت آنکه اینجـاچـشـمانِترنـدارد تا زنـدهام دوچـشمـم بـگـذارتـربماند آن چشمهایکه خشکید دیگرثمرندارد یا رب به حقّ عباس،بابالحسینِ عالمما را ببـر حـرم دل طاقـت دگر ندارد درروضۀ ابالفضل یابنالحسن میآید جا و مکـان ندارد،شام و سحـرندارد اهلِ حرم کـنارش آسوده خاطرهستندوقتیکه باشد عباس کَس که جگرندارد در قامتِ وجودش انگارعلی جوان شدجانم به این پـسر که کم از پـدرندارد تا لحـظـههای آخر میگـفت با سکـینه شـرمـنده مـشکِ سـقـا آبـی اگر نـدارد با رأسِ او چه کرده ضرب عمودِ آهنچـیزی نـمانـده باقی،انگـار سر ندارد درعـلـقـمـه کـنارش تامـادرش نـیـایدسـقـای فـاطمه سـرازخـاک برندارد بـاید چه گفـت حالا با مـادرِابالـفـضلام البنـین از این پس دیگر پـسرندارد